میگن آدمها عشق رو با قلبشون احساس می کنند
من ولی همیشه عشق رو تو گلو احساس کردم
با قلبی مچاله
و چشمهایی همیشه خیس ...
بهش پیام دادم
دارم توی کوچتون قدم میزنم
یکم دیگه از جلوی خونت رد میشم
جواب داد : تو رو خدا برو
منو هوایی نکن
نزار تموم شب گریه کنم ...
در سن و سال من دیگر تولد آن معنای قدیم را ندارد
آن شور و هیجان
که آیا یادش مانده یا نه ؟
و چه سورپرایزی برایم دارد ؟
این روزها سالروز تولد فقط یادآوری میکند که جوانی رو به پایان است
و باید مراقب سلامتی ات باشی
و به کم پشتی موها و سفید شدنشان عادت کنی !
با همه اینها
هنوز دوست داشتم تو یادت باشد ...