جهان پیرتر از آن است که بگویم دوستت میدارم! من این راز را به گور خواهم برد ... مهم نیست !
صبحها گریه میکند کودکِ همسایه ، به جای خودش
ظهرها گریه میکند کودکِ همسایه ، به جای من
و شبها همچنان گریه میکند کودکِ همسایه ، به جای همه !
حق با اوست ؛ همهی ما بیجهت به جهان آمدهایم! جهان پیرتر از آن است که این همه حرف، که این همه حدیث ...
محمد
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1398 ساعت 08:53 ق.ظ
همه آدم هایی که شمارو ترک کردن یه روزی بر میگردن
دقیقا فردای روزی که شما دیگه منتظرشون نیستی ...
محمد
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1398 ساعت 04:10 ب.ظ
دلم تنگ شده برات
برای اون روزهایی که درد داشتم و تو از ۱۱۰۰ کیلومتر اونطرفتر
حس میکرد ی!
یک هفته است یک سلام رو جواب ندادی
یک هفته ...
پینوشت ؛ تو ها متفاوت اند
محمد
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1398 ساعت 01:17 ق.ظ
سخت ترین قسمتش اینکه که قبول نمیکنی ولت کرده
۱۸ روزه باهات حرف نزده و پیامی که سه شنبه قبل براش فرستادی رو هنوز ندیده !
چقدر باید خر باشی که هنوز منتظرشی ...
محمد
شنبه 3 اسفندماه سال 1398 ساعت 06:18 ب.ظ