این بیماری مزخرف لعنتی بعد از مدتها خاموش بودن بیدار شده
چشمم رو درگیر کرده این دفعه
امروز صبح چشم راستم قرمز بود و تار
طوری که اگه چشم چپ رو میبستم دیگه نوشته ها رو نمی تونستم بخونم
اعصابم هم بشدت گه مرغی
شکست عشقی مثل شکستگی استخوان دنده میمونه!!! از بیرون همه چی خوب است ولی از درون هر نفس که میکشی "درد" است که میکشی...