وقتی پا هایم را در آب های جمع شده ی گل آلود خیابان میکوبم لکه های گلی که برشلوارم می نشیند یاد خنده های تو در اون روز بارونی می افتم که با هم توی اون آب ها می دویدیم و به هم لبخند هدیه می دادیم
به خودم میگمدیگه دوستش ندارموقتی برام هیچ ارزشی قایل نیستوقتی بجز من با چند نفر دیگه هست وقتی ...بعد یاد یه چیزی می افتمیه چیز کوچیک یادش بخیر تابستون امسال ...و اشک سرازیر میشه ...
آخر این ماه میتونی اینجوری بنویسیش: با صدای داریوش وgalaxy s4 یی در دست...
وقتی پا هایم را در آب های جمع شده ی گل آلود خیابان میکوبم
لکه های گلی که برشلوارم می نشیند
یاد خنده های تو در اون روز بارونی می افتم
که با هم توی اون آب ها می دویدیم
و به هم لبخند هدیه می دادیم
به خودم میگم
دیگه دوستش ندارم
وقتی برام هیچ ارزشی قایل نیست
وقتی بجز من با چند نفر دیگه هست
وقتی ...
بعد یاد یه چیزی می افتم
یه چیز کوچیک
یادش بخیر تابستون امسال ...
و اشک سرازیر میشه ...
آخر این ماه میتونی اینجوری بنویسیش:
با صدای داریوش و
galaxy s4 یی در دست...