دلهره

باز زنگ زدم بهش 

3 دقیقه صحبت کردیم


اضطرابم بیشتر شد ...


هذیان

هی ساعت  چک میکنی

چیزی برای تو نیست

بعد رقیبت با شوق نوشته با هم بودیم و برای تو هم دعا کردیم

سرمای آزاردهنده ای منو تو خودش حل میکنه

به خودم میگم مثل احمق ها  نباش

پایان یک رابطه اینطوری باید باشه

دور وایستا

سرت رو با یکی دیگه گرم کن

هر کسی تاریخ مصرفی داره 


اما به روشنی میدونم باز شنبه ساعت ۸ زنگ خواهم زد و باز پشت خط 

باز ۶ ثانیه مکالمه و انتظار...


گرفتاره 

چه توجیهی 

کسی که تو رو بخواد هر قدر سرش شلوغ باشه برات تو برنامش جایی میزاره


تو دیگه جزو اولویتهاش نیستی

بگیر بخواب ...

خاطره

روزی تو بیایی و


                      نباشد خبر از من ...

گور بابای دنیا

یک هفته سگ دو می زنی  یه همایش مزخرف رو جمع می کنی


بعد سرت غر میزنه که فلان کار چی شد

سکوت میکنم و فکر میکنم این آدم عقده ای باز چشه


دلم می خواد چند روزی از همه چیز فرار کنم

برم جایی

کسی باشه

دست در دست هم قدم بزنیم

یا توی یه کافیشاپ دنج آهنگ گوش بدیم

یه کاپیتان بلک بکشیم


گور بابای دنیا ....

تهوع

پزشکی قانونی وحشتناک شلوغه

زنهایی که شوهراشون کتکشون زدن

دخترهای فراری

دلم نمی خواد پارتی بازی کنم

اما حالم بد میشه

کارت نشون میدم و بی نوبت نامه میگیرم


مطب روانپزشک هم شلوغ

منشی آرایش کرده و عصبانی

بوی بد

هوای خفه

هنوز حالم بده

برای فردا نوبت میگیرم


باید تست MMPI بدم تا تایید کنند صلاحیت حمل اسلحه رو دارم یا نه

توی نت نگاهی میکنم به تستش

واقعا با این سوالهای احمقانه میشه عمق دیوانگی رو فهمید ؟


میپرسه تجربه خودکشی داشتی ؟

گفتم آره سه دفعه !

آخری رو هنوز دارم

می پرسه چطور ؟

گفتم 3 تا پراید خریدم

می خنده و میگه باید بری پیش متخصص


آخر سال

بی پولی 

هوای مزخرف

میل به فرار از همه چیز

هنوز وسوسه لمس اون لوله های سرد منو آروم نگه می داره

دنبال فشنگ خوب می گردم ...