مجوز

همه بغض ها

همه استرس ها

همه خودخوری ها رو حواله کردم به شلیک پی در پی چند گلوله


من تنها

تفنگم تنها

کلافه کاغذ بازی

خیره میشم به عکشس

باید آروم باشم

باید معمولی بنظر بیام


امروز عصر با روانشناس قرار دارم

باید تایید کنه

من به اون اسلحه نیاز دارم ...


کابوس

کابوسهایم دوباره برگشته اند

مثل صحنه ای از سایلنت هیل

روی لبه پرتگاه یخ زده تنها قدم میزنم

ذره ذره برف روی سرم

سکوت  مطلق

بی هدف

توی دستم  چند تا برگ چنار

روی یکی  با رنگ سبز اسم تو نوشته شده



دلم یخ زده اما ....