دلبر سنگدل

دو روز بود سر سنگین شده بودی

گفتم شاید عادت ماهانه نزدیکه

یا بخاطر محرم


امروز فهمیدم اون پسره  اومده مرخصی !


خسته ام

خیلی خسته

چقدر باید برای تو بجنگم ؟

کی قراره این لرزش دست و دل تموم بشه ؟

کی قراره منو یکم دوست داشته باشی ؟


درسته تو معشوقی

من باید ناز بکشم

ولی

بخدا منم گناه دارم  ...

نظرات 3 + ارسال نظر
نفس چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 01:38 ب.ظ

گفته بود که خسته ست از اضطراب ِ زیاد ِ این همه روزهای ِ بی رنگ و بی اننها . خسته ی تمام ِ اندوه ِ لحظه های ِ تلخ بی سرانجامی. گفته بود حوصله ی ِاز ابتدا عاشقی کردنش نیست ...نای التماس و درخواست های ِ پشت هم ... نای ِ هی "نه " شنیدن ، که حتی نای ِ آغوشش ، بوسیدنش نیست برای کمی دلبری .
حال من چگونه این همه اندوه را که تمام ِدلم شده ، برای ِ قلب ِزخمی و ناتوان او بگویم ؟ میشود ...؟ آخر دلش جایی ندارد دیگر ... غم ِ این همه جای ِ خالی ِ اوئی که دوستش میداشت روزی ! بس نیست برای ِ دلش ؟ ، چگونه من بگویم برایش از هجوم ِ این همه درد ، این همه اشک .. .بگویمش از اینهمه آواری که خراب شد روی سرم ؟ که چرا تنها شدم ، که خیال هام مُرد ... ؟ نمی توانم ... نمی توانم بگویمش از غم های بیشمار دلم ....از حسرت های بزرگ و دلخوشی های ریز ... از دلواپسی ها و سیاه بختی َم ...از خیسی ِ غمگین ِ چشمانم و دست های ِ خالی و اینهمه تنهائی َم .. که او خودِ رنج ست ! که او خوب تر می داند که دست های ِ سرد ِ خالی یعنی چه ... می داند به یکباره تنها شدن ... به یکباره دل کندن از گوشه ی ِدلت چه درد ِ بزرگی ست ... می داند دلتنگی را ... من چه بگویمش وقتی حسرت ِ یک لحظه با او بودن را غرق شده ام میان ِ اشک ....

بگذار بی صدا گریه کنه

کتی چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 02:41 ب.ظ

گاهی وقتا باید هیچ عشقی رو نخواست..... منتظر هیچ معجزه ای نبود...... گاهی وقتا بهتره بی رحم بشیم ..... قلبمون رو مچاله کنیم و بندازیمش دور........ گاهی وقتا ، ادم از انتظار برای رسیدن اون چیزی که انگار هیچ وقت قصد رسیدن نداره.... بدجوری خسته میشه......

آی گفتی
نمی دونم چرا نمی تونم خودمو قانع کنم !

دختر حوا چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 10:00 ب.ظ http://sademeslezendegi.blogsky .com

خودت رو در مقامی قرار نده که قابل ترحم بشی! غرورت رو برای کسی بشکن که ارزش این کارتو بدونه
راست گفتن که برای کسی بمیر که برات تب کنه...

در عشق شرط نیست
اگه بخوام بسنجم که میشه معامله
شاید حتی گله هم نباید بکنم
میتونی
همیشه اینطور نبوده
زمانی دوستم داشت
خیلی
بیشتر از هر کسی
آدمها عوض میشن
این دردناکه
کدوم یکی حقیقیه؟
اون زمان یا الان ؟
هزار سوال بی جواب تو ذهن خسته من
اصلا عشق ماهیتی حقیقی داره یا شوخیه؟
و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد