زندانی

انفرادی شده سلول به سلول تنم

خود من در خودمن در خود من زندانیست ...

تماس

می دونستم دیگه زنگ نخواهی زد

اما همون 11 ثانیه هم غنیمت بود ...



سرد


تنها بود 

اما گفت حوصله حرف زدن با منو نداره

سکوت کردم

تا یک ساعت یک ساعت و نیم بعدش آنلاین بود

منم مثل احمق ها زل زده بودم


نه 

دیگه نیست 

طرد شدن که شاخ و دم نداره


حالا هی فکر میکنم من براش چی کم گذاشتم؟!


خسته شدم خسته شدی خسته شد

صرف کن این فعل پر از درد را

هیچ کس اینجا به تو وابسته نیست

ترک کن این رابطه سرد را...


غریب آشنا


اونقدر دوسش دارم که بعضی وقتا یادم میره جایی تو زندگیش ندارم....

رابطه

ارتباطی که خیلی‌ خوب شروع می‌شه ٬ به احتمالِ نود و ده درصد ، خیلی‌ بد تمام خواهد شد...