اینجا هوا سرد است
اینجا دلی یخ زده
دلی که نه گرمای روزهای تابستان گرمش می کند
نه بوسه ای آتشین
اینجا دلی در بستر احتضار است
برایم صدر و کافور سفارش ندهید
من آن بت مشکین مژه را پرستیده ام
به آیین بت پرستان مرا بسوزانید
قلبم را اما جلوی خانه اش دفن کنید
تا هر روز پاهای نازنینش را بر آن بگذارد
روح من تا ابد در بهشت خواهد رقصید .
حسّ خواستنت تو رویام وقتیکه نیستی کنارم
مثل خنجری می مونه که توی دلم می کارم
شاید اشتباه من بود که ازت یه بت کشیدم
روی بوم آرزوهام روزیکه چشمات ُ دیدم
شاید از اول قصه بازی رو بلد نبودم
دوس دارم اینو بدونی که یه خواب بد نبودم
دوس دارم یه روز دوباره حسّ دستاتُ بپوشم
مثل قطره های بارون از دل چشات بجوشم
دوس دارم اون جوری باشم که تو دوس داری همیشه
خسته م از اینهمه بازی این نقاب و این کلیشه
ای خدا یه کاری کن باز قلبم ُ به یاد بیاره
توی آسمون چشماش عشق ُ پر بده دوباره
دل من شکسته امّا کینه توش پیدا نمیشه
اگه برگردی میفهمی جات همینجاس تا همیشه
خدایا
اگه قسمت من نبود چرا دیدمش
چرا عاشقش شدم
اگه هستی
به این سوالم جواب بده
چرا؟
من مینام یه عاشق یه تنها
یه قایق شکسته تو دریا
دختری از شهر اهواز
عاشق شعرمو ساز
دوست دارم وقت غروب
بشینم زیر بارون
ذل بزنم به کارون
تکیه بدم به دیوار
به دست بگیرم گیتار
یه دل دارم هزار دفعه شکسته
ولی هر بار بازلبهاشو بسته
بیچاره دنباله یه عشقه نابه
ولی عشق هاش همه خواب و خیاله
هر وقت که عاشق شده دل سپرده
طرف مقابل دلشو سوزونده
طفلکی مدتیه خیلی تنهاست
روزها تو فکره و شب ها تو رویا
سلام دختر کارون
دختر زاگرس سربلند
دختر فلات مقدس ایران
مقدمت گلباران