Je voudrais oublier le temps
می خواهم زمان را به فراموشی بسپارم
Pour un soupir, pour un instant
به اندازه یک آه، به اندازه یک لحظه
Une parenthese apres la course
پرانتزی در انتهای مسیر
Et partir ou mon coeur me pousse
و رفتن به جایی که قلبم مرا بدان سو می راند
Je voudrais retrouver mes traces
می خواهم ردپاهایم را باز بیابم
Ou est ma vie, ou est ma place
به جایی که زندگی من است، به محلی که جایگاه من است
Et garder l'or de mon passe
و طلای گذاشته ام را نگه دارم
Au chaud dans mon jardin secret
گرماگرم در باغچه اسرارم
Je voudrais passer l'ocean, Croiser le vol d'un goeland
می خواهم از اقیانوس عبور کنم، پرواز مرغ دریایی را نظاره بنشینم
Penser a tout ce que j'ai vu Ou bien aller vers l'inconnu
از هر آنچه که دیده ام بگذرم و به سمت ناشناخته ها سوق یابم
Je voudrais decrocher la lune, Je voudrais meme sauver la terre
می خواهم ماه را رها سازم، حتی می خواهم کره زمین را نجات دهم
Mais avant tout Je voudrais parler a mon pere
اماقبل از همه اینها می خوام با پدرم صحبت کنم
Parler a mon pere...
با پدرم صحبت کنم
با پدرم صحبت کنم
دانلود آهنگ از اینجا
وقتی یه دختر علاقه اش کم میشه /سرد میشه
به زبون نمیاره
فقط
دیگه حسودی نمیکنه
دیگه نگران نمیشه
دیگه یادش نمی مونه چند روزه ازش سراغ نگرفتی
.
.
میدونی چند روزه ازم بیخبری / ازت بیخبرم ؟
عین خیالت هم نیست ...
آدم رؤیایی، خاکستر رویاهای گذشتهاش را بیخودی بهم می زند، به این امید که در میانشان حداقل جرقهٔ کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند، تا این آتش احیا شده قلب سرمازدهٔ او را گرم کند و همهٔ آنهایی که برایش عزیز بودند، برگردند...
آدم کسی رو که دوست داشته باشه اینهمه بی خبر نمی زاره
تازه بعد که گله کنی بگه همه حرفهات عادته
و چرا چنین کردی و چنان نکردی ؟!