درخت هم در انتظار پیر شد ...
هیس
قهوه ات را بخور
آرامش این شعر را بهم نزن
از سطر بعد به خانه بر می گردم
سپس
آرزوهایم را در صف اتوبوس جا می گذارم
فردا
روز جهانی خوشبختی است
زنگ بزن
و جوری که صدایت را نشناسم
خداحافظی کن ...
این روزها
کارم شده نوشتن
نوشتن در دفترچه عقاید دیگران
هی رفیق
دستهایم را محکم بگیر
گفته اند درمان لرزشش تو هستی ...