ماه من
پشت ابرها می ماند
وقتی که نیستی ...
من تو را همچون روزهایم که در ناباوری گذشته می ستایم تو گذشته ای هستی که زمانی با ن تجربه شده ای
روزگاری که جنون رونق بازارم بودتو نبودی که بیایی به خریداری من ...
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران ... تو به اندازه تنهایی من شاد بمان ...!!!
چشم من به چشمت افتاد یادته کاری که دست دلم داد یادته ...
اگر بخواهی نگرم داری دوست من مرا از دست داده ای! چون من که تو را از دست داده ام
هرچیز را که می خواهی داشته باشه باشی رهایش کن اگر برگشت مال توست اگر برنگشت از اول هم مال تو نبوده...
من تو را همچون روزهایم که در ناباوری
گذشته
می ستایم
تو گذشته ای هستی
که زمانی با ن تجربه شده ای
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من ...
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم
و به اندازه هر برق نگاهت نگران ...
تو به اندازه تنهایی من شاد
بمان ...!!!
چشم من به چشمت افتاد یادته
کاری که دست دلم داد یادته ...
اگر بخواهی نگرم داری دوست من
مرا از دست داده ای!
چون من
که تو را از دست داده ام
هرچیز را که می خواهی داشته باشه باشی
رهایش کن
اگر برگشت مال توست
اگر برنگشت
از اول هم مال تو نبوده...