هیس
قهوه ات را بخور
آرامش این شعر را بهم نزن
از سطر بعد به خانه بر می گردم
سپس
آرزوهایم را در صف اتوبوس جا می گذارم
فردا
روز جهانی خوشبختی است
زنگ بزن
و جوری که صدایت را نشناسم
خداحافظی کن ...
مرا برای روز خداحافظی نیافریده اند. من برای بودن آمده ام اما حواست باشد وابستگی فراریم می دهد
آهای غزال فراریموهای تو برای پریشان شدن در باد نیستموهای تو برای من آفریده شده تا ببافم و دیوانه شوم ...
صدا که می زنم حرف هایت را بر پاشنه می چرخی و رنگ می گیری و غلیظ می شوی در من مثل خود خود آفتاب...
کمرنگ می شوی دلتنگ می شوم ...
مرا برای روز خداحافظی نیافریده اند.
من برای بودن آمده ام
اما حواست باشد
وابستگی فراریم می دهد
آهای غزال فراری
موهای تو برای پریشان شدن در باد نیست
موهای تو
برای من آفریده شده
تا ببافم و دیوانه شوم ...
صدا که می زنم حرف هایت را
بر پاشنه می چرخی
و رنگ می گیری و غلیظ می شوی در من
مثل خود خود آفتاب...
کمرنگ می شوی
دلتنگ می شوم ...