تمام شهر را دست به سر کن ...باران را به شوخی / بگیر...مخفی گاهمان را به یاد ِ هیچ غریبه ای نیاور ...... هفت پادشاه را را که روانه ی خواب ِ مردم ِ شهر کردم / می آیمتو را از تاریکه های تنت به /دندان می گیرم .... تا مرا به /به لب بیاوری غرق شدن در برمودای مو های تو ... پایین آمدن از ارتفاع ِ آتش گرفته ات وخجالتی که نه از چشم های خدا می کشیم ... نه از ترک های دیواری که دارد چهار چشمی ... ما را / به روی هم مرور می کند
زیباترین سمفونی تاریخ را برایت اجرا خواهم کردفقط کمی لبانت را جلو بیاور...
تمام شهر را دست به سر کن ...
باران را به شوخی / بگیر...
مخفی گاهمان را به یاد ِ هیچ غریبه ای نیاور ...
... هفت پادشاه را را که روانه ی خواب ِ مردم ِ شهر کردم / می آیم
تو را از تاریکه های تنت به /دندان می گیرم .... تا مرا به /به لب بیاوری
غرق شدن در برمودای مو های تو ... پایین آمدن از ارتفاع ِ آتش گرفته ات
وخجالتی که نه از چشم های خدا می کشیم ... نه از ترک های دیواری
که دارد چهار چشمی ... ما را / به روی هم مرور می کند
زیباترین سمفونی تاریخ را
برایت اجرا خواهم کرد
فقط
کمی لبانت را جلو بیاور...