بکش بر دوش ...
برده هایی کنار هم
بر دوشمان طنابها و طنابها
بر پایمان زنجیر
بر پشتمان شلاق ...
سوت شلاق در هوا
یالا
دستهایش بزرگ بود و مرا در بر میگرفت اما قلبش... به کوچکی دنیا بود.
حیف از کسی که رنج کشد بهر ناکسی ...
سلام... نیستید!
سلام بانو هستم کمی اما ...
دانه های شبنم صبحگاهم را فروختم... و این پایان راه است
هر پایان شروعی دوباره استتو تمام شدنی نیستی...
دستهایش بزرگ بود و مرا در بر میگرفت
اما قلبش...
به کوچکی دنیا بود.
حیف از کسی که رنج کشد بهر ناکسی ...
سلام... نیستید!
سلام بانو
هستم
کمی اما ...
دانه های شبنم صبحگاهم را فروختم...
و این پایان راه است
هر پایان شروعی دوباره است
تو تمام شدنی نیستی...