پذیرفتن اینکه دیگه حوصلتو نداره سخته
پدر گوشه بیمارستان
من گوشه خونه
تنها
چشم انتظار اینکه آنلاین بشه
بگه ناراحت نباش درست میشه
نمیاد
من احمقانه منتظرشم
4/5 صبح شده
حتی دلم قهوه نمی خواد
اشکهایی که بی اجازه میان
حواسم پرته
توی زمان و مکانی دیگه ام
امشب بهم گفت چقدر موهات سفید شده
پذیرفتنش سخته
حوصله آرزو کردن هم ندارم ...