رسیده فصل انگور
شراب شده ام
جان آورده ام
.
جامت را بیاور ...
نمی دانم زندگی تو را برای کدام روزِ مبادای من کنار گذاشته ؟! چه روزی مباداتر از امروز که حتی خودم را هم ندارم...
دست خسته مرا مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر خسته ام از این کویر ...
قشنگ بود. خودت گفتیش؟
ایهیم این در پاسخ به شعری هست که میگه :" قرارمان فصل انگور وقتی شراب شدم بیا تو جام بیاور من جان ..."
نمی دانم زندگی
تو را برای کدام روزِ مبادای من
کنار گذاشته ؟!
چه روزی مباداتر از امروز
که حتی خودم را هم
ندارم...
دست خسته مرا مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر خسته ام از این کویر ...
قشنگ بود. خودت گفتیش؟
ایهیم
این در پاسخ به شعری هست که میگه :" قرارمان فصل انگور
وقتی شراب شدم بیا
تو جام بیاور
من جان ..."