پایان روزها

وقتی با من سرد و رسمی برخورد می کنی 

عمیقأ می رنجم 

دردی  به تلخی مرگ دلم رو به درد میاره 

نظرات 2 + ارسال نظر
ناشر مولف یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 03:37 ق.ظ http://khanehfarda.blogsky.com/

گاهی چاره ای نیست جز اینکه سرد و رسمی برخورد کنی. گاهی هم انقدر عادت میکنی که سرد و رسمی برخورد کنی که حالا برای اینکه کمتر ضرر کنی باید یکی بیاد سالها پایت بشینه یادت بده سرد نباشی.
هیـــــــــــچ به دل نگیر

با خودم فکر میکنم کجا رو اشتباه کردم ؟
براش کم گذاشتم ؟
براش کافی نبودم
چی می خواست ؟

ناشر مولف یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 03:09 ب.ظ http://khanehfarda.blogsky.com/

گاهی بد بودن ما و گریزان بودن آدم ها از ما به خودمون برنمیگرده. تو حداقل بدی ای که در این جامعه کثیف داری اینه که تو حراست کار میکنی. اسلحه داری و اینها، حتی اگر خودت هم نخوای آدم های جامعه ما رو ازت دور میکنن.
جامعه ما هنرمند فرهیخته تعلیم یافته نداره که شعور داشته باشه بخواد از حق کسی مثل تو دفاع کنه. نگاه کن. چرا انقدر حاشیه های خود بازیگرهای رسانه ها کمه. چرا کارگردانها انقدر که ماها حاشیه داریم حاشیه ندارندو در عوض پولشون خودبخود از پارو بالا میره. از طرفی دیگه هم زندگیشونو دارن. هر طور راحت تره قر میدن میرن خارج میان داخل. حتی کسی ازشون نمی پرسه چند تابعیتی هستن. اصلا به روزنامه های زرد هم اکثرشون نگاه نمی کنن. حاشیه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی مال ماهاست.
فقر، دستشویی ها، دشمنی ها، بزن بزن ها مال ماهاست. خونه های کثیف، بنزین های عجیب، روغن های فجیع مال ماهاست. این ماها هستیم که دست از زندگی برنمی داریم. وگرنه خیلی از این مسئولین میمیرن برای زنده زنده سوزوندن تک تکمون، راحت.

کتاب 1984 رو خوندی ؟
مال جرج ارول
میگه فقط یک جرم هست و اون جرم اندیشه
بقیه چیزها مهم نیست
سطوح پایین جامعه درگیر مسائل اقتصادی هستند
سطوح بالا تامین هستند اما به شدت کنترل میشن از نظر سیاسی
گذشته بی وقفه تحریف میشه
جاسوسها مثل سوسک تکثیر میشن
و همه چیز رو ترس کنترل میکنه
حتی بچه ها جاسوسی پدر و مادرشون رو می کنند و محیط امن وجود نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد