عطر تو

می خواستم بنویسم از عشق

از یک آغوش عاشقانه

و اینکه چه چیزی جذابتر است

چشم ها

برق چشمها

لبخند

وقتی حتی چشم ها می خندند

دستهایی که دور کمرش حلقه می شوند

رنگ پریدگی

ضربان تند قلب

لرزش چانه

گاز گرفتن لب پایین


می خواستم از یک آغوش عاشقانه بنویسم

از خاطره ای  دور و دلچسب

اما

عطری کلمات را تاراند

کسی عطر تو را زده بود ، ناغافل آمد آمدنش را ندیدم و رفتنش را

ولی حتما تو نبودی

تو که اینجا نیستی

اما عطرت بود

و مرا با خود به دنیای سایه ها برد


می خواستم از بوسه بنویسم

که نشد ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد